دیشب میگم سلنی چی کار میکنی ؟ دارم دخترم رو میخوابونم ... نرمین دوست جدیدش رو میگه ، تازه آورده دست و صورتش رو هم شستم ... نوه دار شدیم رفت مادرجون ...
دختری تو مهد شعر یاد گرفته : نون و پنیر و پونه ...................یک گل دارم تو خونه یک گل که مهربونه ................یک گل که مهربونه نه چک زدیم و نه چونه .......همیشه پیشم میمونه یک جوری تمشک خوشمزه مامانی میگه چونه ، انگاری دقیقا میدونه چیه والله ...
سلنا جونم و عسل جونم وقتی چیزی رو میخواد میگه : من (رنگارنگ) بخوام . یا وقتی عمه جون گفت بازم بیا خونه ما. میخواست بگه اومدم ، گفت من بیام . شما بلدین از این فعل استفاده کنین؟؟؟ ...
دختری کلی دوست واسه خودش پیدا کرده، هرجا میره با شیرین زبونی کلی با همه خوش و بش میکنه ، دخترم سهم زیادی از علوم ارتباطات رو به خودش اختصاص داده و به خوبی ازش استفاده میکنه :)